نمیدونم چرا یه موقع هایی که دور وبرم خیلی شلوغه بیش از پیش احساس تنهایی
می کنم ... این چند روزه دقیقاً همچین حسی رو داشتم ... انگار که یه غم
خیلی خیلی بزرگ رو تو دلم لونه کرده ... چرا ؟ نمی دونم ؟
باور کن اگه دیروز با
تو صحبت نمی کردم و بهم اونجوری اطمینان نمی دادی ٫ شاید
خیلی بدتر میشد حالم ... یه جورایی انگار آرومم کردی ...
این راه دیگه تکلیف منو به طور مطلق مشخص می کنه ... اونوقت دیگه هیج دلیلی
برای افسوس نیست !
از
تو ٫ دوست خوبم ٫ هم باید تشکر کنم که به خاطر همه چیز ... واقعاً دیروز بهم
خوش گذشت...اون کتابی هم که بهم دادی آخر حالگیریه ! آدم از خودش نا امید میشه !
بهتون پیشنهاد می کنم حتماً فیلم
گاهی هم به آسمان نگاه کن ! رو برید...
منو که خیلی تحت تاثیر قرار داد ... نکات خیلی خیلی جالبی داشت !
اینم یه تکه از فیلم :
باید اعتراف کنم من نیز به آسمان نگاه کرده ام
دزدانه ٫ به ستاره ها نگاه کرده ام
نه به تمامی شان ٫ تنها به آنها که شبیه ترند
آنها که به چشمان تو شبیه ترند
میدونی چقدر دلم تنگ میشه داری میری ؟ دیگه من به کی غر بزنم ؟؟
دیگه کی باهام دعوا کنه و منو از اون فکرو خیالهای خام بیرون بیاره ؟
می دونم به این زودیها بر نمیگردی ... فقط امیدوارم هر جای دنیا هستی همینطور
موفق ٫ سرحال و خندون باشی !