من حالم بده ! سرما خوردم ... خستم ... چشمام از شدت خستگی می سوزه ...

احساس می کنم یکی داره منو خراب می کنه ... نمی دونم این کیه ؟؟!! 

ولی اینو بدون اصلاً این کارت قشنگ نیست ... 

هر کسی باید به یه نحوی حال آدمو بگیره ... بسه دیگه ! با مردم آزاری به

کجا می خواین برسین ؟

چقدر بده به دلیل شرایط موجود آدم دلیلی برای اثبات بی گناهیش نداشته 

باشه ! ولی اینو میدونم هیچ وقت ماه پشت ابر نمی مونه فقط می ترسم ٫

می ترسم که دیر بشه ... اونم خیلی دیر ! 

همیشه باید  از شناخت نادرست اطرافیانم ضربه بخورم ! امیدوارم این دفعه 

اینجوری نشه ...

اینم از وبلاگ یه دوست مهربون :

وقتی که دل از رازها سرشار میشود  ٫ چشم ها از شدت اشک میسوزد  و سینه

از زیادت دلتنگی دل می ترکد ٫ کسی نمی تواند برای این حالت تو صیفی بیابد 

مگر آنکه خود را به یکباره رها کند .  


درست است که هر چیز قیمتی دارد اما  قیمت همه چیز نسبی است.

وقتی رویاهایمان را تعقیب می کنیم ٫ ممکن است دیگران تصور کنند

که ما ناشاد و ترحم انگیز هستیم . اما آنچه دیگران تصور می کنند

مهم نیست . آنچه مهم است احساس خرسندی در قلب است .

پائولو کوییلو

    


وای که چقدر روز خسته کننده ای بود امروز دانشگاه... چقدر شلوغ... به قول یه دوست

خوب  این دانشگاه ما ورودی داره اما خروجی نداره !

سر کلاس ٫ من و فاتیما انواع و اقسام کاریکاتور ها رو کشیدیم ... کاش می تونستم

کاریکاتور خودمو بهتون نشون بدم ... آخر خنده بود !

یه موقع هایی از نگاه های کنجکاوانه آدما بدم میاد ... نگاهی که می خواد به کشف

چیزی نایل بشه ... بابا ! به خدا چیزی نیست که بخواد کشف بشه ...

دوستان عزیز ! لطفاً سوالات بی ربط هم نفرمایید ... به جایی نمی رسه ! 

دوست عزیزم ! تو چرا از اینکه یه نفر آشنا تو چشمات زل می زنه و بهت سلام نمی کنه 

ناراحت می شی ؟؟؟ من فکر می کردم عادت کرده باشی ! راه حلش اینه که چشم و

دلتو  درویش کنی !

خب از همه اینا که بگذریم مسافر های ما هم بعد از شش ماه دارن میان ایران !

یه ماهی فکر میکنم مهمون بازی داریم ... خدا به داد برسه ... ولی دلم براتون بی نهایت

تنگ شده  !