- قلبت رو از نفرت خالی کن.

ـ همه نگرانی ها رو از ذهنت پاک کن.

- ساده زندگی کن.

-زیاد ببخش.

-کمتر توقع داشته باش.

من که دارم سعی می کنم اینجوری باشم... شما چی؟



هورااااا من برگشتم با یه بغل خاطره قشنگ و به یاد موندنی ... خیلی خیلی خوش گذشت...

چی؟ کجا رفته بودم ؟ به قول بچه ها اونور آب ( کاش میشد  با دست هم  اونور آبو

نشونتون بدم  )

ببخشید که  بی خبر رفتم و ازتون  حتی خداحافظی هم نکردم...آخه  داستان رفتنم خیلی

جالب شده بود ... من بلیطم از دو٫ سه هفته قبل رزرو شده بود  و ویزام  دقیقاً  دو ساعت و

نیم قبل از پرواز به دستم رسید ... فقط حال من و دور و بریامو  تصور کنید ...

اصلاً  تا لحظه آخر هم نمی دونستم که من رفتنیم یا نه ؟

خلاصه بعد از دو بار مرفوض کردن ویزام ٫ بار سوم بالاخره لطفشون شامل حال من شد 

و بهم ویزا دادن ...

خلاصه مثل اینکه قسمت بود که من برم...بی نهایت بهم خوش گذشت... تجربه خیلی

خوبی  برام بود ... انقدر بهمون خوش گذشته بود که تصمیم گرفتیم  برگشتنمونو  عقب 

بندازیم  که فقط موفق شدیم  از ساعت هفت و نیم  صبح به  یک و نیم نیمه شب 

منتقلش  کنیم ...  روز آخر که با هتل تصفیه حساب کردیم  خب تا شب وقت داشتیم

نمی دونین که چقدر مهرنوش جون و بابک جون ( به قول ماکان بابی جون) و بچه هاشون٫

لنا و مازیار٫( دوستامون که اونجا زندگی میکنن)  چقدر بهمون محبت کردن ...

همه چیز یه طرف گیتار زدن مازیار یه طرف...محشر میزد ...شب باشه ٫ کنار دریا باشی ٫

صدای موج آب گوشتو نوازش کنه و بعد صدای گیتار مازیار ٫ صدای خود مازیار٫ وبعد همه

باهاش همصدا شین ... عالیه ...

خلاصه که همه چیز عالی و بر وفق مراد بود ...

از همه مهمتر٫ اینجا باید از فاتیمای عزیزم تشکر کنم که زحمت ثبت نام منو کشید

راستی سمیرا جونم اطلاعات جالبی رو داره در اختیارم میذاره که خیلی به دردم

می خوره...مرسی عزیزم 


  


وقتی عاشق شدم

      فرصت بیشتری پیدا کردم

      فرصت بیشتری پیدا کردم که پرواز کنم و زمین بخورم !

و این عالی است!...

     هر کسی شانس پرواز کردن و به زمین خوردن را ندارد

      تو این شانس را به من بخشیدی

                                                          متشکرم !

                                                   شل سیلورشتاین