داشتم تمام نوشته های دوستهای قدیمیمو که قبلا به دلایل مختلف برام نوشته بودن و
نگاه می کردم که یهو رسیدم به این نوشته و واقعاً دلم لرزید و دوباره خاطرات اون موقع
رو برام پر رنگ کرد .. نوشته ای از دوستی که ۱۲ ساله با هم دوستیم ! یه دنیا خاطره
از دوستی با هم داریم ! دوستی که حتی یک ماه و نیم با هم زندگی کردیم ...
یادت می آید قدم زنان بی آنکه سرمای زمستان و گرمای تابستان
برما اثر کند ره می سپردیم ؟ آبی آسمان را چون صافی دلها خروش دریا را
چون خشم انسانها نیلوفر را چون دل انسانها می یافتیم؟
هنوز کودکانی هستند که ازسرما میلرزند و ازگرسنگی رنج میبرند
نمی دانم
هنوز
دلت
برای چیزی
می لرزد؟
به یاد روزهای خوب مدرسه دوستت دارم
و
با هم بودن