۱ شنبه :

از صبح به تنها چیزی که فکر میکنم پیشرفته اما فعلاً در زمینه موسیقی چون تنها چیزیه
 
که بهم آرامش شدید میده اونم موقعی که گیر داده باشی که آهنگ  Wedding Of  Love

- آهنگ مورد علاقت - رو به صورت اُ کتاو بزنی ... 

یه چیز جالب : 

یکی از چیزایی که باعث تمایز نوازندگان پیانو از بقیه نوازندگان میشه اینه که اگه از همه

این نوازندگان بخوای که با دست راستشون ضربی به اندازه یک ضرب ( ۱ سیاه ) ٫ با

دست چپشون معادل با اون یه ضرب دو تا ۲/۱ ضرب (دو تا چنگ) ٫ با پای راست یک

ضرب و با پای چپ هم نصف یک ضرب ( دو تا چنگ) رو بزنن و در عین حال با نت دو ( C )

این ضرب ها رو بخونن ٫ تنها  پیانیست ها می تونن این کار رو بکنن ...

اینو از یه منبع موثق میگم ... این موضوع رو تو یه جمع از نوازندگان گیتار و پیانو و فلوت

کلیددار امتحان کردیم و بعد از کلی خندیدن بابت گیج شدن اکثریت به همون نتیجه بالا

رسیدیم !   

دوشنبه : دلم تنگ شده :(  ...

سه شنبه : دلم تنگ شده :( ...
.
.
.

بازم حرف دارم اما دیگه خیلی پر چونگی کردم بقیش فردا...

اینم ببینین تا فردا در موردش حرف بزنم :



Maria  Sharapova


همین الان هم یه خبر خیلی خوب بهم رسید و من در شوک به سر می برم :

دوست جون گوگولیم بهم خبر داد که معماری کامپیوتر ۱۸.۷۵ شدم ! هوراااا  





امتحانها هم به هر طریقی که بود تموم شد و از اونجایی که اصولاً عادت ندارم واحد

تابستونی بردارم میشه گفت :از تعطیلات تقریباً دو ماهه تابستونم دو روزی می گذره !

خب ٫ مثل همه اونایی که تو دوران امتحان٫ از شدت فشار درسی ٫ کلی برنامه فشرده و

محیر العقول برای استفاده هر چه بیشتر از فرصت تعطیلات میریزن ٫ منم از این قاعده

مستثنی نیستم و امیدوارم  که بتونم بهشون عمل کنم ! 

سعیم بر اینه که لا اقل تو این مدت به طور مرتب وبلاگمو اپدیت کنم ...
 
یه توضیح کوچیک هم بدم : 

هدف من  از نوشتن تو این وبلاگ اینه که بتونم  خاطراتمو به طور خلاصه ثبت کنم و

تا اونجایی که بتونم سعی می کنم خودم بنویسم  اما نا گفته نمونه که نوشته هایی 

به طور گذرا انتخاب می کنم بی ارتباط با شرایط و اتفاقات اون دوره زمانی خاص نیست !

شاید یک جمله کوتاه برای من یاد آور جریانی باشه که به طور کامل در ذهنم نقش

بسته و ترجیح دادم که به اون یک جمله اکتفا کنم ...      



نمیدونم از کجا شروع کنم ؟ خیلی وقته که ننوشتم و این وقفه طولانی باعث شده

که خیلی اتفاقات به ذهنم بیاد که بخوام در موردشون بنویسم... اتفاقاتی که همشون

سراسر خاطره ست !  اما شاید نوشتن همه اونها٫ هم برای من خیلی وقت گیر  و هم

برای شما کمی حوصله سر بر باشه پس مهمترین اونها یعنی اومدن خاله ام به ایران 

بعد از ۱۷ سال ٫  اون هم به صورت بی خبر رو میگم  که خودش برای من یاد آور تمام

اتفاقاتی هست که تو این بازه زمانی افتاده ! ۱۵ روزه که شدیداً داره خوش میگذره و

همه چیز همه جوره بر وفق مراده . امیدوارم برای همه دوستای خوب و مهربونم  هم

این جوری باشه :)