Clown





میدونی  ؟ یه دلقک ٫ هیچ وقت نمی تونه عاشق یه شاهزاده بشه با اینکه از همه کس

به اون شاهزاده نزدیکتره ! 

برای اون دلقک واقعیت تلخیه ! نه؟  

نظرات 13 + ارسال نظر
امین جمعه 24 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 12:22 ب.ظ http://pilotkhaki.blogsky.com

خیلی فلسفی بود ... سعی میکنم بفهمم ....

رو سنگ گورم بنویس مردی که گفت دوست دارم ....
قشنگه نه ؟

ققنوس جمعه 24 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 01:47 ب.ظ

چرا نمی تونه ... من میگم می تونه ...

آشول جمعه 24 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 01:59 ب.ظ http://ashool.blogsky.com

سلوم...کی واقعیت شیرینیده که این دفعه دومش باشه!؟ از این آدمهای دلقک نما خیلی زیاده که عاشق شاهزاده میشند حتی اگه بهش نزدیک هم نباشند!

طاهر جمعه 24 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 02:27 ب.ظ http://anoop.persianblog.com

سلا م پریناز جان. اولا بدون دلقک ها مقدس ترین آدمهای روی این زمینن چیزی شبیه به یک پیامبر . اونها پیام آروان خنده ای طولانی و بدون وقفه ان. کسای که در عین درد ها بزرگ دلشون مث عشق شاهزاده تو رو می خندونن . حتی اگر کار خود ش گره های طولانی باشه. دوما اگر فیلم مولی روژ که آخرین فیلمهای نیکل کیدمنه رو ببینی دیگه این حرف رو نمی زنی . سوما این از کم شانسی و بد شهنسی و بی ارزشی زندگی اون شاهزادست که نمی تونه یه دلقک رو که کنارشه درک کنه و لمس کنه. هلن کلر یه جمله دار ه که میگه: « زیبا ترین ها در این دنیا نه دیده می شوند و نهحتی می توان لمسشان کرد، آنها را باید فقط احساس کرد ».

دیوانه جمعه 24 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 02:31 ب.ظ http://divane.blogsky.com

عاشق شدن یک چیزه بیان کردن عشق چیزه دیگه.
ولی سخت .سخت

ندا جمعه 24 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 05:50 ب.ظ

خیلی بدی که نیومدی.همه بودند حتی طلا!!!!!!!!!!!
یادته باهاش کل داشتی؟!

راست میگی؟؟؟ :(((( چقدر حیف شد :((
آره یادمه !!! البته باهاش کل نداشتم فقط اینکه سر نیم نمره یه فصل گریه میکرد و معلم بیچاره رو کچل میکرد لجمو در میاورد ! :)):)) البته ناگفته نمونه که لج همه در میومد :))
دلم می خواست ببینمتون:((((((

ره نشین جمعه 24 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 06:03 ب.ظ http://rahneshin.blogsky.com

سلام
امید دارم خوش و سربلند باشی
نمی دانم تا کنون عاشق بودی یا نه
عشق تا زمان رسیدن معنا دارد
دانستن محال بودن عشق از عشق نمی کاهد غربت چشمانت و قلبت را زیاد می کند افسون لحظاتت را بالا می برد و گریه هایت را زیاد تر
پریناز حرفهایم بسیار بود و زمانم کم
شاید اگر می توانستم تو این سکوت و خلوت غروب جمعه برایت هزاران جمله را می نوشتم
می دانی کمتر وبلاگی رفتم و خواندم و احساس کردم حرفی از جنس قلب مرا زد
نه نه اینجا جای این بحث ها نیست
پریناز وبلاگ من هم به عنوان یک خلوتکده به جمع بلاگر ها پیوست
حضور سبز و مهربانت و نوشته کوتاهی به رسم یادگاری را خواهانم اگر دریغ کنی تا ابد مدیونم باشی
لینک وبلاگت را می گذارم تو سایتم
اگر برای تو هم امکان پذیر است اینکار را انجام بده
به هر حال امید دارم دوستان خوبی و بلاگر های بهتری برای همدیگر باشیم
خوش باش غریبه که از جوانی همین برایت یادگار است
حق یاریگرت باد تا نهایت

عباس جمعه 24 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 07:23 ب.ظ

آره سخته
منم یه دلقک هستم
به نظر تو باید چیکار کنم ؟
من که فعلا صبر کردم .... یا درست می شه یا .... درست می شه !!!
زندگی می دونی چیه ؟
؟
آره زندگی همش یه علامت سواله .............به امید ...

محمد جمعه 24 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 08:22 ب.ظ http://memet.blogsky.com

سلام ......... بیچاره دلقک جماعت یه عمر جون میکنن که بخندونن ولی تنهایی باید نصیب اونا بشه .......... وبلاگتون خیلی قشنگ ....... خوشحالم میکنی اگر اونورا هم بیای ............. به امید دیدار

سارا جمعه 24 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 11:03 ب.ظ http://saara.persianblog.com

من شاهزاده ای رو می شناسم که عاشق آن دلقکه ولی دلقک دلش جای دیگری است !

دلقک جمعه 24 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 11:53 ب.ظ http://aavin.blogspot.com

خیلی وقته که دلقکا به دربار نمی رن.. تو فکر می کنی این یه شکست عاطفیه؟

حسین شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 07:27 ق.ظ http://hlovesn.blogspot.com

شاید برای عاشق شدن٬ باید دلقک نباشی...

فاطمه شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 03:42 ب.ظ

چه درد ناک:(یه جوری شدم پریناز:(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد