هفته پیش من و ریحانه تصمیم گرفتیم بعد از مدت ها ( حدوداً سه ماه ) امروز و فردا

کردن برای امتحان شانسمون هم شده ٫بریم  امتحان تلسم شده رانندگی رو بدیم .

صبح ٫ ساعت ۸:۰۰  در حالی که از سرما دندونامون بهم میخورد توی خیابون به صف 

ایستادیم تا جناب سرهنگ تشریف بیارن و ازمون امتحان بگیرن . بعد از خوندن اسمها

ریحانه نفر هفتم و من نفر هشتم بودم ...تعدادمون تقریباً زیاد بود ... یه سری مثل

ما بار اولشون بود که امتحان میدادن  و یه سری هم بار دوم و سوم ....

نصیحت های با تجربه ها خیلی جالب بود : با خنده نشین !  فکر میکنه خیلی

اعتماد به نفست زیاده ٫ به یه چیز الکی گیر میده و ردت می کنه !

خیلی هول نشو ! صد در صد ردت می کنه !به راهنما زدن خیلی حساسه و....

وقتی نوبت به من رسید و نشستم... جناب سرهنگ جوری نگام کرد  که با  خودم

گفتم : پریناز ! بار دوم که سهله یه سه٫ چهار باری باید اینجا بیای . با این حال سعی

کردم که آرامشمو حفظ کنم و یه جورایی هم حس می کردم خیلی آرامش دارم

ولی اشتباه حس می کردم ... این موضوع رو آخر امتحان وقتی  که چشمم به

پای چپم که روی کلاچ می لرزید ٫ افتاد ٫ فهمیدم ... از دیدن این صحنه ٫

خودم خندم گرفته بود... 

بعد هم که پیاده شدم که ببینم جناب سرهنگ چه نظری میدن تو این گیر و دار ٫

آقا شوخیشون گرفته بود  و دو بار به من شوک وارد کرد و بعد گفت : مبارکه!

قبول شدی ... در اون لحظه کم مونده بود بپرم هوا ولی اول گذاشتم تو برگه ام

بنویسه : قبول و بعد ابراز احساسات کنم ... چون شنیده بودم که خیلی به رعایت

شئونات اسلامی حساسه منم از ترس اینکه مبادا ابراز خوشحالی نزد نامحرم

گناه باشه خودمو کنترل کردم و بعد پیش به سوی ریحانه که اونم قبول شده

بود شروع کردم به دویدن و ...

امروز هم گواهینامم از طریق پست بهم رسید ...

از متقاضیان شیرینی خواهشمندم برای دریافت سهمیه خویش با من تماس حاصل 

کرده تا نام شما را در لیست متقاضیان وارد و نسبت به دین خویش اقدام نمایم تا

مبادا از قلم بیفتید :) 



 
نظرات 9 + ارسال نظر
امیر چهارشنبه 3 دی‌ماه سال 1382 ساعت 07:45 ب.ظ http://weblog.kooche.net

آخ این گواهینامه بد دردی است . من هر کسی توی خانواده تصمیم می گرفت برود بگیرد ٬ از این عناصر نسوان ٬ ما هم باید می رفتیم به عنوان همراه ! هی هم رد می شدند دو جلسه اضافه می گرفتند . . . اما مبارک ها باشد .

سلام چهارشنبه 3 دی‌ماه سال 1382 ساعت 07:52 ب.ظ http://khalvate-delkhasteh.blogsky.com

آدم از دیدن یک همچین وبلاگهای که صمیمیت و سادگی در آن موج میزنه بقدری ذوق میکنه که قابل توصیف نیست.
ممنون که انسانها رو مهمونه سادگی و یکرنگی میکنین

مسیح چهارشنبه 3 دی‌ماه سال 1382 ساعت 09:39 ب.ظ http://aaddee.blogsky.com/

سلام

سرهنگ راهنمایی و رانندگی و شئونات اسلامی ؟؟!!!!!

خوب ؛ زیارت قبول ...

مبارکا باشه .

راستش منم متقاضی شیرینیم اما ...

یه شیرینی مخصوص .

به عنوان شیرینی دوست دارم

دعا کنی

خدا به منم جرات بده سر پیری برم دنبال گواهینامه ...

راستش از ترس رد شدن تا حالا جرات نکردم برم امتحان بدم

خوب عادی بودن این دردسرا رو هم داره دیگه ...

از محبتتم ممنون .

سربلند بمونی و ایرونی .

فاطمه چهارشنبه 3 دی‌ماه سال 1382 ساعت 10:31 ب.ظ

مبارکه خانم خانما:)شیرینی منو که باید بدی!شنبه بعد از امتحان ؛من شیرینیمو به هر زوری که شده میگیرم:)))))خدا به منم یه اراده بده که برم این گواهینامه رو بگیرم و اونوقت دوتایی ماشین بابامونو بر میداریم میکوبونیم اینور اونور یه کم می خندیم:))))وای پریناز...یاد حرف اونروزت افتادم که میگفتی چقدر ریلکس رانندگی میکنی :)))))راستی فصل ۶ دیجیتال تموم شد....با سرعت نور:))

:)):)):))))عزیزم انقدر قانع نباش از حالا سنگاتو وا بکن که به شرطی گواهی نامه می گیرم که برام ماشین بخرین(امیدوارم بهت نگن که نمیخواد گواهینامه بگیری) البته خوبه که آدم اول تمریناشو رو ماشین باباش بکنه بعد که خوب به اینور و اونور کوبوند براش ماشین بخرن :)):)):))

بهاره پنج‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1382 ساعت 08:00 ق.ظ http://baharr2003..persianblog.com

به به تبریـــــــــــــرک. منم بذار جزو لیست شیرینی. ایشالا همیشه موفق باشی
بــــــــــــــــــــــای

سارا پنج‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1382 ساعت 08:11 ب.ظ http://saara.persianblog.com

یاد امتحان خودم افتادم که ۳ سال قبل توی ایران دادم ! چه بد دردسری بود ها ! ۴ بار رد شدم !!!!! چون با طرف لج می کردم...بعدشم رفتم بیش رئیس اداره راهنمایی رانندگی تهران ! گفت: چرا رد شدی خوب خانوم؟ گفتم: چون ماشیناتون خرابند و در ضمن ۸ تا آدم هم عقب می شونید که ماشین راه نره از سر بالایی !!! گفت: شما بفرمایید با همون بنزهای آمریکایی امتحان بدید !! گفتم: بنز که مال آلمانه !!! ولی من با فورد آمریکایی امتحان دادم و قبولم شدم !!! بعد یارو که من احساس می کردن الانه که منو بکشه برام امضاء کرد که بتونم خارج نوبت هم امتحان بدم قبل از رفتنم ولی گفت تصدیق آمریکایی قبوله !! منم بی خیال شدم و دیگه امتحان ندادم !!!

کیمیاگر شنبه 6 دی‌ماه سال 1382 ساعت 07:15 ق.ظ http://mehrgol.persianblog.com

پریناز جان،
خیلی کارت دسته که بار اول با اون سیستم آنچنانی قبول شدی. بهت تبریک میگم.
والا من که یاد خودم میوفتم که چه اعصابی ازم خرد شد. ۳ بار رد شدم و برای بار چهارم قبول شدم.
والا قربون این جا... بار اول قبول شدم و با خیال و اعصاب راحت. با ماشینی که باهاش تمرین داشتم و نه با ماشین خراب شهرک آزمایش و آدم های عقده ای که می خوان همش رو اعصابت راه برن.
موفق باشی...

احسان(ابشار) دوشنبه 8 دی‌ماه سال 1382 ساعت 10:46 ق.ظ http:///www.esanz.persianblog.com

بابا مبارکه ...دیگه چی میخوای پری خانوم....اینم از این...حالا شیرینی منو چطوری میخوای بفرستی اینور اب...من که دورم ...من شیرینی میخوام..یالا...

فراز چهارشنبه 10 دی‌ماه سال 1382 ساعت 05:32 ب.ظ http://divanetar.blogky.com

منظورت طلسم بود دیگه٬ نه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد