از هفته پیش با ریحانه قرا گذاشته بودیم که دوشنبه که روز آزاد هر دومونه بریم سینما...

طبق قرار ٫دیروز ریحانه و بیتا اومدن دنبالم  و سه تایی رفتیم  سینما فرهنگ ٫ فیلم 

فرش باد.فیلم قشنگی بود...توی این فیلم زیباییهای اصفهان بیش از پیش جلوه میکرد.

انجام یه سری آداب برای بافتن فرش برام خیلی جالب بود...اینکه هنگام شروع بافتن 

فرش همه کسانی که تو این کار دستی دارن جمع میشن تا این کارو با نام  خدا شروع

کنن و زمانی که فرش به آخرین رج میرسه هر کس که آرزویی داره یک گره می زنه تا آرزوش

برآورده بشه...

رابطه عاطفی بین دختر بچه ژاپنی و پسر بچه ایرانی که حتی زبون همدیگرو نمی فهمیدن

و زبون مشترکشون ٫زبون احساسشون بود بی نهایت جذاب بود...پیشنهاد میکنم که این

فیلم رو برید ببینید.نکات خیلی جالبی تو فیلم دستگیرتون میشه .

موقع برگشتن هم یک ساعت و نیم تو ترافیک صدر گیر کردیم و این زمان فرصت خوبی 

بود برای مسخره بازی و خندیدن...

جای شما خالی 


بعضی مواقع آدم با کسانی مواجه میشه که دوباره امیدوار میشه به اینکه هستند آدمایی

که تو رو فقط به خاطر خودت دوست دارند نه به خاطر هیچ چیز دیگه ای...

کسانی که حتی یک بار هم تو رو ندیدن و ارتباطشون باهات در حد خوندن وبلاگته...

نمیدونم چه طور باید ازتون تشکر کنم...واقعاً نمیدونم؟

از تو متشکرم ٫به خاطر اون شعر قشنگی که تو وبلاگت گذاشتی ...و همینطور از همه شما

به خاطر ایمیل های سر شار از محبت و لطفتون...

خیلی دلم میخواست اسم همتون رو ببرم و تک تک از همتون کمال تشکر رو داشته باشم

اما به چند دلیل ترجیح میدم که به جواب دادن ایمیل هاتون اکتفا کنم... 



اگر به خورشید پشت کنی چیزی جز سایه خویش نخواهی دید!